menusearch
shushplusonline.ir

صدیقی و پناهیان ؛ دو قصه متفاوت با دو نقطه مشترک غم انگیز!

جستجو
جمعه ۱۳ تیر ۱۴۰۴ | ۰۷:۰۸:۴۹
۱۴۰۳/۱/۲۰ دوشنبه
(1)
(0)
صدیقی و پناهیان ؛ دو قصه متفاوت با دو نقطه مشترک غم انگیز!
صدیقی و پناهیان ؛ دو قصه متفاوت با دو نقطه مشترک غم انگیز!

عصر_ایران: قبیله گرایی یا ارزش گرایی، دو راهی دیگری است که ملت ها را از هم متمایز می‌کند. برای قبیله گرایان، هم قبیله ای ها، از هر کسی و هر چیزی مهم ترند. آنچه از اعضای قبیله سر می‌زند، یا واقعاً زیباست یا باید زیبایش جلوه دهند و به هزار توجیه خطایشان را بپوشانند. میان اعضای قبیله، قانون نانوشته ای وجود دارد: تو جرم و خطای او را بپوشان و خیالت راحت باشد که او نیز خلاف تو را لاپوشانی خواهد کرد.

 

شوش‌پلاس || داستان دو فردی که در هفته های اخیر دچار خطا شدند و به کانون افکار عمومی رفتند، هر چند در دو فضای متفاوت شکل گرفتند ولی در 2 نقطه با شباهت کاملی به هم رسیدند.

اولی، قصه کاظم رجبی صدیقی است؛ تولیت حوزه علمیه امام خمینی در منطقه ازگل تهران است و دومی، حکایت علیرضا پناهیان است و حرف های سخیف و زننده اش درباره رسول الله (ص) و امیرالمؤمنین(ع).

کاظم صدیقی، زمین هزار میلیارد تومانی حوزه را به نام موسسه شخصی خود و پسران سند زد و هنگامی که پرده برافتاد، ابتدا از روش مالوف، یعنی حمله و طلبکاری وارد شد و در اولین واکنش، در گفت و گو با صدا و سیما، افشاگران و منتقدانش را متهم کرد که الم شنگه راه انداخته اند، می‌خواهند اعتقادات مردم را تضعیف کنند، مدعی شد که امضایش را در تاسیس موسسه جعل کرده بودند و تهدید به پیگیری قضایی کرد.

فشارها که فزونی یافت، باز هم همان حرف ها را با چاشنی عذرخواهی از "زعمای امت و زعیم عالیقدر" تکرار کرد و "انتقال مال غیر" را - که در حقوق "جرم انگاری" شده - صرفا غفلتی شمرد که ناشی از بدکاری کسی بوده که به او اعتماد داشته است.

و شاید شاهکار صدیقی در آن سخنان این بود که گفت: وجدان مردم از این ماجرا به درد آمده است! تو گویی مردم باغ بیت المال را به نام خود و پسرانشان کرده اند که باید وجدانتان درد بگیرد!

خاطر سوء تفاهم و ناراحتی علمای حوزه انجام داده (نه به خاطر حرف خودش) و آخر سر هم درباره سخنان خودش گفته "اگر" جسارتی شده باشد استغفار می‌کنم! واقعاً "اگر"؟! و واقعاً یک عذرخواهی این همه نیازمند پیچاندن و تبصره است؟!

یکی از دو راهی هایی که انسان ها را در سطح فردی و ملت ها را در تزار کلان از یکدیگر متمایر می‌کند، همین "پذیرش خطا" و " قبول تاوان خطا"ست. بسیار خوانده ایم که در فلان کشور توسعه یافته، مقامی که خطای مختصری داشته، در حضور رسانه ها و مقابل دوربین ها بدان اعتراف و از سمتش استعفا کرده و خود را به دست قانون سپرده است. در مقابل، بسیار دیده ایم که در جهان سوم، صاحبان نام و منصب، خطا می‌کارند و پاداش درو می‌کنند و طلبکار هم می‌شوند.

حال روز ملت های گروه اول و دوم، پیش روی همگان است.

2 - ماجرای صدیقی و پناهیان در تقاطع قبیله گرایی هم به هم رسید.

قبیله گرایی یا ارزش گرایی، دو راهی دیگری است که ملت ها را از هم متمایز می‌کند. برای قبیله گرایان، هم قبیله ای ها، از هر کسی و هر چیزی مهم ترند. آنچه از اعضای قبیله سر می‌زند، یا واقعاً زیباست یا باید زیبایش جلوه دهند و به هزار توجیه خطایشان را بپوشانند.

میان اعضای قبیله، قانون نانوشته ای وجود دارد: تو جرم و خطای او را بپوشان و خیالت راحت باشد که او نیز خلاف تو را لاپوشانی خواهد کرد.

اما ارزشگرایان، اصولی مانند قانونگرایی و راستگویی دارند که چونان سنگ محک، عملکرد افراد را با آن می‌سنجند. آنها در عمل به اصول، بر نزدیکان خود سختگیری بیشتری دارند چرا که می‌دانند فساد پیرامونی، دامن خودشان را هم می‌گیرد.

در کمتر از یک ماه اخیر، دو مصداق بارز قبیله گرایی را در دو قصه صدیقی و پناهیان دیدیم. همه شاهد بودند که نه در موضوعات فرعی که در اصولی مانند حفظ بیت المال و حرمت پیامبر (ص) و امام (ع)، هم قبیله ای های سیاسی صدیقی و پناهیان که عمری درباب بیت المال و رسول الله(ص) و ولی الله (ع) سخن گفته اند، همه را پشت سر نهادند و به یاری آنها شتافتند و گاه، در توجیه، بر خود آنان نیز سبقت گرفتند!

در همین ماجرای پناهیان، ماست مالان قبیله، قبل از این که خود پناهیان در دفاع از خود چیزی بگویند، به توجیه برخاستند و جالب این که چیزهایی گفتند که وقتی پناهیان خواست از خود دفاع کند، آنها را نگفت! مثلاً گفتند که پناهیان در پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی(ع) در حراست از بیت المال - نعوذبالله - "گوشت تلخ" نامید ولی خود پناهیان ادعای دیگری کرد و گفت که این نسبت ناروا را از قول حاسدان به آن دو بزرگوار نقل کرده است!

این در حالی است که اگر همان حرف ها را واو به واو، فردی از قبیله دیگر می‌گفت، با ماجرای زمین 1000 میلیاردی صدیقی درباره فردی "غیر" رخ می‌داد، اکنون همان توجیه کنندگان، جلوی دادستانی بست نشسته بودند که وا اسلاما! چرا اینان را به صلابه نمی‌کشید؟!

البته در این دو نقطه، فقط صدیقی و پناهیان به هم نرسیده اند؛ این دو جا، اتفاقاً از تقاطع های پر ترافیک سپهر سیاسی ایران امروز هستند و دوربین تاریخ معاضر ایران، خاطرات زیادی از وقایع مشابه را به ثبت رسانده است، از هر طیف و قبیله ای! و این است یکی از دلایل عدم توسعه ایران!